قتل بی رحمانه کوشا 4 ساله توسط مادر خودخواه / می خواستم با مرد پولدار ازدواج کنم

شامگاه سوم شهریور امسال زن جوانی با مراجعه به پلیس از گم شدن پسر ۴ سالهاش به نام کوشا در کوی ملت اهواز خبر داد و گفت: من چند سال قبل از همسرم جدا شدم، اما حضانت پسرم با من بود.
گویا پدر و مادر کوشا چند سالی میشد که از یکدیگر طلاق گرفته بودند. مادر کوشا معتقد بود که ساعت ۹ شب فرزندش را به خانهی پدربزرگش رسانده، اما بررسی دوربینهای مداربسته حاکی از آن بودند که مادر خانواده تا مقابل خانه پدر بزرگ آمده، اما موفق به یافتن وی نشده است.
مدتی پس از گزارش جسد کوشا کشف شد
همینطور که کارآگاهان در حال بررسی ماجرا بودند جسد کوشا در تاریخ ششم شهریور ۱۴۰۲ کشف شد. این کودک معصوم که تنها ۴ سال سن داشت در شهرک حفاری پیدا شد و این در حالی بود که جراحات بر جای مانده در جسد او حاکی از مرگ وی بر اثر خفگی بودند؛ لذا فرضیهای مبنی بر قتل کوشا در ذهن ماموران شکل گرفتماموران به مادر کوشا مشکوک شدند
کارآگاهان پرونده کوشا از آن جهت که مادر او آخرین فردی بوده که فرزندش را ملاقات کرده است احتمال دادند که قتل توسط خودش صورت گرفته است؛ لذا با دستور مقام قضایی زن جوان دستگیر شد و در همان تحقیقات اولیه به قتل بی رحمانهی کودک معصومش اعتراف کرد
دلیل به قتل رسیدن کوشا توسط مادر
این مادر بی رحم پسر خود را مانع رسیدن به خواسته هایش میدانست؛ لذا در اعترافاتش چنین بیان داشته است: پسرم مانع رسیدن من به خواسته هایم میشد به همین خاطر تصمیم به قتل او گرفتم و پس از قتل با ادعا ناپدید شدن پسرم سعی داشتم پلیس را گمراه کنم، اما جسد پسرم پیدا شد.
لازم به ذکر است که با اعتراف مادر کوشا به قتل فرزندش این پرونده برای تحقیقات بیشتر در اختیار ماموران پلیس آگاهی اهواز قرار گرفته است.ر حالی که تحقیقات و بررسیها ادامه داشت، ساعت ۵ صبح دوشنبه ۶ شهریور جسد کوشا ۴ ساله در شهرک جانبازان اهواز پیدا شد. این در حالی بود که آثار جراحات و خفگی روی گردن پسربچه نمایان بود؛ بدین ترتیب فرضیه قتل پیش روی مأموران پلیس قرار گرفت. در ادامه تحقیقات با توجه به اینکه کوشا آخرین بار با مادرش دیده شده بود، مأموران به زن جوان مشکوک شدند و در ادامه با دستور مقام قضایی زن جوان دستگیر شد و پس از چند ساعت به قتل هولناک پسرش اعتراف کرد.
زن جوان گفت: مدتی قبل با مرد جوانی آشنا شدم که وضع مالی خوبی داشت. او از من خواستگاری کرد و پیشنهاد ازدواج داد، اما برایم شرط گذاشت و گفت که نمیتواند پسرم را بپذیرد.
از آنجا که نمیدانستم پسرم را باید به چه کسی بسپارم، از طرفی نمیخواستم این موقعیت ازدواج را نیز از دست بدهم، تصمیم گرفتم بچه را بکشم