حوادث

قتل مرد جوانی در حوالی میدان آرژانتین

همسر مقتول گفت: من در شرکتی در حوالی میدان آرژانتین کار می‌کنم همسرم هر روز دنبالم می‌آید. امروز هم منتظرم بود اما پیش از رسیدن من او را به قتل رساندند.

ساعت سه بعد از ظهر ۲۰ اسفند، قتل مرد جوانی در حوالی میدان آرژانتین به مرکز فوریت‌های پلیسی اعلام شد.

به‌دنبال اعلام این خبر بازپرس کشیک قتل پایتخت و تیم بررسی صحنه جرم راهی محل شدند و پس از بررسی‌های اولیه مشخص شد که مقتول مردی حدوداً ۴۰ ساله است که با ضربات چاقو از پا درآمده و در کنار یک کامیون افتاده بود. در ادامه جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و ماموران شناسایی عامل یا عاملان قتل را در دستور کارشان قرار دادند.

ماموران در نخستین گام از تحقیقات به سراغ شاهدان ماجرا رفتند. یکی از آنها که از نزدیک شاهد جنایت بود گفت: دو مرد جوان که ماسک بر صورت داشتند به خودرو مقتول نزدیک شدند و پس از قتل وی با چاقو سوار موتورسیکلتی شدند و به سرعت از محل گریختند.
همسر مقتول نیز که در صحنه بود به ماموران گفت: من در شرکتی در حوالی میدان آرژانتین کار می‌کنم همسرم هر روز دنبالم می‌آید. امروز هم منتظرم بود اما پیش از رسیدن من او را به قتل رساندند.
در بازبینی دوربین‌های مداربسته اطراف محل جنایت باتوجه به اینکه شماره پلاک موتورسیکلت پوشانده شده بود و متهمان ماسک به‌صورت داشتند هیچ رد و نشانی از آنها در صحنه به‌دست نیامد.

اختلاف مالی
تحقیقات برای رازگشایی از جنایت ادامه داشت تا اینکه مشخص شد مقتول مدتی است که با یکی از هم‌محله‌ای‌هایش به نام کامبیز اختلاف مالی داشته و این موضوع باعث درگیری بین آنها شده بود. بدین ترتیب تحقیقات درباره مرد 38 ساله که موزیسین بود متمرکز شد و در ادامه کارآگاهان موفق شدند ردپای او را در قتل پیدا کنند.
با به‌دست آمدن این سرنخ‌ها کامبیز بازداشت شد. وی پس از دستگیری قصد داشت خودش را بی خبر نشان دهد اما زمانی که با مدارک پلیسی – قضایی مواجه شد به ناچار لب به اعتراف گشود و در توضیح ماجرا گفت: با مقتول هم محله ای و آشنا بودم تا اینکه سر یک موضوعی با هم اختلاف پیدا کردیم و او شیشه‌های خودروام را شکست و یکبار هم به من حمله کرد و کتکم زد. بعد از آن به کارگاه نجاری پسرعمویم در منطقه خاوران رفتم و وقتی پسرعمویم من را در آن حالت دید و علتش را جویا شد، ماجرا را برایش تعریف کردم و پیشنهاد داد تا او را گوشمالی دهیم. بعد هم گفت دو نفر را اجیر می‌کنیم تا او را ادب کنند.

اجاره آدمکش
متهم ادامه داد: پسر عمویم دو نفر به‌نام‌های سیروس و ناصر را به من معرفی کرد که به خاطر شرایط اقتصادی‌شان حاضر بودند در قبال دریافت پول هر کاری انجام دهند . قرار شد به آنها ۳۰۰ میلیون تومان که حدود ۱۲ هزار دلار می‌شد، پرداخت کنم. به‌عنوان پیش پرداخت به سیروس ۵ هزار دلار با مقداری پول ایرانی و به ناصر هم ۳ هزار دلار که جمعاً ۲۰۰ میلیون تومان می‌شد پرداخت کردم.
قرار بود 4 هزار دلار هم بعد از اتمام کار پرداخت کنم. می‌دانستم مقتول هر روز به‌دنبال همسرش که در شرکتی در نزدیکی میدان آرژانتین کار می‌کرد، می‌رفت. آن روز هرچهار نفر سوار بر خودرو شده و به سمت میدان آرژانتین رفتیم. همان‌طور که احتمال می‌دادم مقتول داخل خودرو پژو ۲۰۶ نشسته بود. میدان را دور زدیم و به‌سمت پایین آمدیم. در همین حین سیروس با یکی تماس گرفت و به او گفت نیاز به یک موتورسوار دارد. وقتی پسر جوان با موتور آمد از ماجرا بی‌خبر بود. بعد سیروس و ناصر از خودرو پیاده شدند و به طرف مقتول رفتند. سیروس پس از باز کردن در ضربه‌ای به دست او زد. ناصر نیز از سمت شاگرد وارد شد و او هم با چاقو ضربه ای زد. او که مجروح شده بود از خودرو پیاده شد و فرار کرد، اما سیروس او را دنبال کرد و چند ضربه دیگر هم زد. بعد هم سیروس و ناصر سوار موتور شده و به‌کارگاه آمدند.
با اعترافات کامبیز سه همدستش و پسر موتورسوار نیز از سوی کارآگاهان پلیس دستگیر شدند. متهمان در تحقیقات به جرم خود اعتراف کردند و پرونده برای رسیدگی به شعبه 10 دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

در دادگاه چه گذشت
در ابتدای جلسه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و از طرف فرزند صغیر مقتول درخواست قصاص کرد.
سپس سیروس به جایگاه رفت و گفت: وقتی به من پیشنهاد پول دادند قبول کردم اما گفتم به تنهایی نمی‌توانم کار را انجام دهم . به همین خاطر از ناصر کمک گرفتم اما قصدمان کشتن نبود.
ناصر نیز اتهام مشارکت در قتل را پذیرفت و گفت: قبول دارم چند ضربه به مقتول زدم اما قصدم قتل نبود و طبق قرارمان فقط می‌خواستیم اورا گوشمالی دهیم.
پس از آن پسرعموی کامبیز به جایگاه رفت و گفت: اتهام معاونت در قتل را قبول دارم. چند روز قبل از حادثه وقتی پسر عمویم با حالتی آشفته به کارگاهم آمد با دیدن وی ناراحت شدم و می‌خواستم به پسر عمویم کمک کنم به همین خاطر سیروس و ناصر را به او معرفی کردم. اما قرارنبود کسی کشته شود.
سپس کامبیز به جایگاه رفت و ضمن ابراز ندامت گفت: من راضی به مرگ او نبودم و از این بابت پشیمان هستم و از آن زمان تاکنون عذاب وجدان دارم. باور کنید من به سیروس و ناصر نگفته بودم که او را بکشند و نمی‌دانم چرا آنها او را کشتند. من و همسر مقتول مراوده مالی داشتیم. اما وقتی او به این موضوع پی برد سراغم آمد. من به او گفتم هیچ ارتباط پنهانی با همسرش ندارم اما او حرفم را قبول نکرد و آخرین بار هم من را به شدت کتک زد.
در پایان جلسه قضات برای صدور رای وارد شور شدند.

3.5/5 - (2 امتیاز)
منبع
اقتصادنیوز
دکمه بازگشت به بالا