جدیدترین و آخرین اخبار داغ سلامت

رد پای اختلالات روانی در جراحی‌های زیبایی!

روانشناسان معتقدند، لازم است افراد قبل از انجام هرگونه عمل زیبایی به روانکاو مراجعه کنند به دلیل اینکه ممکن است این درخواست‌ها ناشی از اختلالات روانی باشند.

این روز‌ها بازار جراحی‌های زیبایی روبه افزایش است و علی رغم هزینه‌های بالای این نوع عمل‌ها باز میل و رغبت بسیاری افراد به ویژه دختران و زنان و مردان جوان روبه فزونی است. این نوع عمل‌ها به کلی تلاشی درمانی است برای زیباترشدن چهره افراد؛ به طوری که جراحان این رشته با دریافت هزینه‌های زیاد تلاش دارند چهره مخدوش شده و به اصطلاح غیر تحمل فرد را با تیغ جراحی خود سرو سامان دهند.

این بخش از افراد جامعه در تمایل به انجام جراحی زیبایی دلائل نسبتا موجهی دارند، اما بخش زیادی از مراجعه کنندگان به کلینیک‌های جراحی زیبایی به نوعی با اعتیاد و وسواس خاص نسبت به چهره خود هرروز سعی در ترمیم چهره خود را دارند و چنینی افرادی با نوعی اختلالات روانی دست به گریبان هستند. امروزه روانشناسان و روانپزشکان اعتقاد دارند بخش زیادی از مراجعات مردم برای جراحی‌های زیبایی ضرورتی ندارد، بلکه به علت مشکلات روانی و زشت پنداری افراد از خود است.

در همین راستا با سمانه سادات هاشمی طاری؛ روانشناس به گفتگو نشستیم که در ادامه مشروح آن را می‌خوانید:

جراحی‌های زیبایی اخیراً خیلی در کشور رواج پیدا کرده است. آیا قبل از هرگونه عمل زیبایی نیاز به مشاوره روانشناسی وجود دارد؟

در بیشتر کشور‌های پیشرفته برای این که مطمئن شوند که این عمل لازم است یا خیر به روانشناس مراجعه می‌کنند، اما در ایران درگیر دو حوزه هستیم. یکی اصرار خود شخص برای جراحی زیبایی است که می‌تواند یک اختلال باشد مثل اختلال روانی بادی دیسمورفیک (خود زشت پنداری) که یک بخشی از این اختلال در دسته‌بندی وسواسی _ اجباری قرار می‌گیرد و به شخص از طرف روانش تحمیل می‌شود. شخص یک تصویر ایده‌آل دارد و می‌خواهد شبیه آن شود. این که این تصوی ر‌ایده‌آل از کجا و چگونه آمده است، بخاطر همین نیاز به روان درمانی فردی دارد. در گروه‌های روان درمانی نمی‌توان روی تصاویر ایده‌آل تمرکز کرد.

چون هر شخصی تصویر ایده‌آل خود را دارد. این که تصویر ایده‌آل چگونه و کجا تشکیل می‌شود یک بحث تخصصی است و به کسی که کار روانکاوی و مشاوره انجام می‌دهد برمی‌گردد.

بگذارید برایتان مثالی بزنم، افسانه دیس مورفیا خیلی جالب است. یک دختری به نام دیس مورفیا که پدر و مادرش او را به پرستاری سپرده بودند که او را هر روز به معبد هلن می‌برد که در آن از این زشتی و نقصی که فکر می‌کردند دارد، نجات پیدا دهند و هلن تصمیم می‌گیرد که به دعای آن‌ها پاسخ مثبت دهد و این شخص را نجات دهد و او به زیباترین دختر تبدیل می‌شود. این چیزی است که در اسطوره دنبال می‌کنیم و اختلال جدیدی نیست.

یعنی افراد تصور می‌کنند که زیبا نیستند؟

نقصی وجود دارد که می‌تواند خیالی و غیرواقعی باشد و شخص در دنیای تصور خودش به دنبال آن بگردد و آن را در فیزیک و بدن خودش پیدا کند و بگوید این باید تغییر کند. آیا آنچه که باید تغییر کند آن قسمت از بدن است یا آن تصویر؟ وقتی تصویر روانی، با تصویر واقعیت جسمی هماهنگ نباشد می‌خواهد که جسم را تغییر دهد که نزدیک به تصور خیالی خودش شود و در نتیجه به سبد خانواده تحمیل می‌شود که اگر این جراحی را انجام دهم دیگر هیچ اشکالی برای من وجود دارد. مثل جراحی بینی که خیلی زیاد شده و متأسفانه بر سر این موضوع جان خود را هم از دست می‌دهند.

یکی از بازی‌های روانی، بازی عیب جو است. شخص می‌گردد و فقط معایبی که در خودش یا دیگران است را پیدا می‌کند. یعنی از وضعیت افسرده کودک درون سرچشمه می‌گیرد و از کسی که بیرون است مثل پزشک که به صورت والد (بیرونی) در نظر گرفته می‌شود تقاضای جراحی زیبایی می‌کند. (شبیه افسانه دیسمورفیا) و هدف کسب اعتماد به نفس است و ارضای هوس‌های کودک درون برای رفع افسردگی. می‌خواهد تصویر خیالی که می‌خواهد با بدن خود منطبق کند. در اینجا لازم به مراجعه است. ما باید اینجا ارجاع به متخصص روان لازم است سؤال این است که شبیه چه کسی می‌خواهی بشوی؟ چرا می‌خواهی این عضو بدن را جراحی کنی وقتی که ظاهر این بینی خوب است؟

اگر بخواهیم خیلی گسترده‌تر نگاه کنیم در مجله‌های معروف دنیا مثلاً یک شخص با یک بینی بزرگ را مدل کرده‌اند. پس در وجود او زیبایی دیگری نهفته است یا شاید می‌خواهند این مرز‌ها را بشکنند، اما متأسفانه در کشور ما هنوز جا نیفتاده است و همه از مدل شدن این شخص ایراد گرفته بودند در صورتی که مدل، شکل خاصی ندارد و هر کسی می‌تواند مدل باشد به شرطی که یک سری خصوصیاتی را پر کند که قطعاً یکی از آن‌ها ظاهر و بینی نیست.

چرا برخی افراد با اینکه پزشک به آن‌ها اعلام می‌کند که نیازی به جراحی زیبایی ندارند به انجام این کار اصرار دارند؟

در بحث بازی عیب جو، شخص در بخش نوازشی خود می‌خواهد این نوازش (درک وجود خودش از نگاه دیگری) و کودک درون افسرده خود را التیام دهد. اگر پزشک بگوید که بله تو باید جراحی کنی که با خوشحالی می‌روند و عمل می‌کنند. خیلی اوقات است که از این دکتر به دکتر می‌روند تا یک دکتری بگوید نیاز به جراحی داری. جالب است که باز اکثرا از جراحی هم راضی نیستند، ولی در ظاهر، تأیید دیگران را ازبیرون می‌گیرد.

در جامعه‌ای که همه این کار را انجام می‌دهند خیلی سخت است که کسی عمل نکند و مقاومت و تابوشکنی کند. این اختلال دیس مورفیا قبلاً بیشتر روی خانم‌ها بود و در حال حاضر در آقایان نیز پیدا می‌شود.

در بخشی از این بازی روانی عیب جو شخصی وقتی به بیمارستان مراجعه می‌کند مورد مراقبت‌های پزشکی و پرستاری قرارمیگیرد، مراقبت‌هایی که همیشه دوست داشته دریافت کند به این دلیل که کودک درون او التیام نیافته است. او حتی حاضر است که توسط جراح قسمتی از پوست بدنش پاره شود، اما باز هم همان مراقبت و پرستاری را در خانه هم دریافت کند. در اصل تمام پیوند‌های صمیمی دنیای اطرافش بریده شده و فقط تسلیم جراح می‌شود. یعنی شخص ارتباط واقعی که باید در بیرون داشته باشد را نمی‌تواند بگیرد.

پاره شدن صمیمیت در بیرون و گرفتن صمیمیت با جراح با هم پیوند نوازشی دارد که شخص دریافت می‌کند بخاطر همین خیلی لازم است که شخص حتماً مراجعه کند. چون ما مرحله به مرحله که پیش می‌رویم متوجه می‌شویم که همین‌طور است. این صمیمیت را شخص در بیرون و با اطرافیانش احساس نمی‌کند. صمیمیت چیزی فراتر از با هم نشست و برخاست کردن است. به خاطر همین آدم‌ها در بازی عیب‌جو گیر می‌کنند؛ و دیگران هم به او می‌گویند مثلاً چقدر خوشگل شدی و…

ما در هربازی سه مرحله را در نظر می‌گیریم. درجه ۳ این بازی هم حتی شکایت از پزشک‌ها است که منبع درآمدشان بشود که از قاضی می‌خواهد که حقش را بگیرد. کدام حق در جایی که خودش خواست جراحی شود. یعنی دوباره دنبال نوازش می‌گردد.

اگر ما بخواهیم بالغانه تصمیم بگیریم باید چه اقدامی انجام دهیم؟

اگر ما بخواهیم بالغانه تصمیم بگیریم و ببینیم وضعیت بدن و روان ما چگونه است، حتماً قبل از این که با خودمان یک بازی به نام عیب جو را شروع کنیم، باید به متخصص روان مراجعه می‌کنیم. یعنی در اصل شخص با خودش وارد بازی می‌شود و بعد به تدریج اطرافیان را وارد بازی می‌کند. مثلاً به پدرش یا همسرش می‌گوید پول جراحی را بده. در مرحله آخر هم همان‌طور که گفتم می‌تواند خودِ جراح را وارد کند و از آن یک منبع درآمدی بسازد از این پرونده‌ها کم نداریم.

این جراحی‌های زیبایی چقدر می‌تواند اعتماد به نفس را در افراد بالا ببرد؟

این موضوع فقط برای یک هفته می‌تواند باشد و بعد از آن افول می‌کند، زیرا تصویر واقعی نیست. با یک خیال غیرواقعی، شخص می‌خواهد همانندسازی کنند و خودش را به‌ایده‌آل خیالی نزدیک کند. این‌ایده‌آل چگونه است کسی نمی‌داند. فانتزی بر واقعیت حکم می‌کند و افراد آن نقابی را به صورت می‌زنند که ب‌هایش را با جسم خود پرداخت می‌کنند.

آیا افراط در جراحی زیبایی نشان دهنده اختلال روانی افراد است؟

نمی‌توان برچسب زد و تعمیم داد، اما می‌تواند نشان‌دهنده اختلال روانی افراد باشد؛ که در بخش بالا به آن اشاره شد. اضطراب هم درمان دارد، زیرا تکرار می‌شود. در واقع شخص با عمل‌های جراحی زیاد، اصالت وجودی خود را نقض می‌کند (چون چهره به ژنتیک برمی‌گردد) و آن تصویر‌ایده‌آل بر واقعیت حکم رانی می‌کند.

آیا مراجعه‌کنندگانی دارید که از عمل‌های زیبایی و تکرار آن‌ها پشیمان شده باشند؟

بله زیاد هستند. وقتی مثلاً تزریق ژل انجام داده و لبش کج شده است بعد از این که تحلیل می‌شوند از خود می‌پرسند چرا این کار را کرده‌اند ممکن است آن تصویر‌ایده‌آل شخصیت کارتونی مانند سیندرلا باشد.

افرادی که جراحی زیبایی مکرر انجام می‌دهند با افراد عادی از لحاظ روانی چه تفاوتی دارند؟

نمی‌توانم به طور قطع بگویم. زیرا باید فردی بررسی شود، اما صحبت‌های دیگران ممکن است باعث گسترش این جراحی‌ها شود شخصی که می‌بیند همه در یک مکانی جراحی پلاستیک انجام می‌دهند تحت تأثیر قرارمیگیرد. البته الان متأسفانه از سن پایین و در مدارس دیده می‌شود.

این موضوع به آموزش‌های مدرسه نیز برمی‌گردد. البته کودکان به تصویر اولیه بیشتر می‌چسبند. باید به بخش گفتاردرمانی و روان درمانی گفتارمحور مراجعه کند. آن تصویر‌ایده‌آل باید به کلام آغشته شود.

مشاور یا روان درمان‌گر در مدارس می‌توانند در این زمینه مفید واقع شوند. بچه‌ها باید به سمت‌اندیشیدن و فکر کردن بروند، زیرا همان اتاق عمل رفتن و جراحی و بدن را دست تیغ جراحی سپردن خودش می‌تواند فرد را در فکر فرو ببرد که آیا این کار لازم است؟

عده‌ای برای جذب همسر سراغ جراحی‌های زیبایی می‌روند. این کار چقدر می‌تواند روی رابطه زوجین تأثیرگذار باشد و آیا باعث بهتر شدن رابطه می‌شود؟

جوابش می‌تواند منفی باشد، زیرا این جذابیت‌ها تا اندازه‌ای پاسخگو است. بعد از آن زمان دیگر بخش زنانگی و مردانگی اهمیت دارد. یک زن چقدر می‌تواند زنانگی و یک مرد مردانگی داشته باشد؟ چقدر نیاز به دیده شدن در این حیطه نسبت به هم دارند؟ چقدر نوازش کلامی و غیر کلامی بین زوجین رد و بدل می‌شود؟ بخش زنانگی و مردانگی با ظاهر درست نمی‌شود. یک مرد اگر در بخش مردانگی خودش احساس موفقیت یا خوشحالی کند باید شوق برگشتن به خانه را داشته باشد. این تنها با ظاهر و لباس نیست باید شوقی برای ارتباط وجود داشته باشد. این جراحی‌ها بیشتر برای دیده شدن لحظه‌ای است و ارتباط گرفتن خیلی ربطی به این ظواهر ندارد. دیده شدن یعنی همان نوازش که تا کجا می‌تواند پیش برود نمی‌دانیم.

به این مقاله امتیاز دهید
منبع
باشگاه خبرنگاران جوان
دکمه بازگشت به بالا